آناآنا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

آنا کوچولو

روزهای 17 ماهگی

1393/6/18 18:28
نویسنده : مامان آنا
1,229 بازدید
اشتراک گذاری

درگیری و دلمشغولی و هیجان این روزهای من خیلی زیاده  و آنا هم که ماشاله شدیدا اکتیو و شیطون شده و تا غافلش میشم یه دسته گل به آب میده و رد  یه خط و زخم و کبودی  رو صورت و بدنش پیدا میشه . خلاصه همه چیز دست به دست هم داده که مرتبا ناخواسته استرس داشته باشم و این مساله راه رفتن آنا هم مزید بر علت شده.دخترک یکی از پاهاش را موقع راه رفتن به سمت داخل کج میکنه و هی گفتن و تکرار کردن این مساله از جانب بقیه منو نگران تر کنه.انگار باید کفش طبی بپوشه تا ببینم چی میشه.اگه مساله کلاب فوت باشه که باید مدت ها تحت نظر باشه و امیدوارم راحت برطرف بشه.

آنا سعی میکنه مرتبا کارهای منو تکرار کنه و این برام خیلی شیرینه وقتی که میبینم مرتبا ادای منو در میاره و وقتی میخواد بره بیرون موهاش را شونه میکشه و عطر میزنه البته شیشه عطر را برمیداره و فقط اداش را درمیاره و کارهایی که مادرها انجام میدن دختر منم به تقلید از من همه این کارها را انجام میده.مثلا کیف بزرگ و سنگین منو رو شونه هاش میذاره و بای بای میکنه و کفشم را میپوشه و ذوق میکنه که حالا بیشتر شبیه من شده.موقع نماز خوندن روسری میپوشه و براش سجاده میذارم و پشت سر هم سجده میره .اگه یه همبازی داشته باشه خیلی خوشحاله و اگه خدایی نکرده اون همبازی سعی کنه کاری کنه که به مزاج آنا خوش نیاد  باید پی هر اتفاقی را به تنش بماله اعم از کتک زدن و ناخون کشیدن و گاز گرفتنترسوبه تلوزیون هم خیلی علاقه نداره بعضی وقت ها میگه کایتون کایتون و وقتی کارتون براش میزارم یه دقیقه نشده بلند میشه.اسم قیچی و چاقو را هم خیلی بانمک میگه و البته واضح میگه و میدونه که خطرناکه و نباید دست بزنه.شدیدا شدیدا لجباز شده و اگه کاری را نخواد انجام بده مرتبا میگه نه نه نه قهر

 

جمعه هم به مناسبت روز پزشک یه جشن برای پزشکان و خانواده هاشون گرفته بودن که ما هم دعوت بودیم و بابا زودتر رفته بود و من آنا هم دیر تر رفتیم که خسته نشه.اونجا دکتر زنان و زایمانی که آنا را به دنیا آورده بود هم با شوهر محترم و بچه های عزیزشون بودن و من آنا رفتیم پیششون و دکتر کلی  خودش و شوهرش ذوق کردن از دیدن آنا و اومدن بغلش کنن که آنا گفت نه نه و بغلشون نرفت .اولش که خیلی دختر خوب و خانمی بود ولی کم کم یخش باز شد و کلا تغییر رویه داد .پسر بچه میز بغلی را اول ناز کرد بعد که پسره یه چیزی را از دستش گرفت توسط آنا کتک خورد و مامان و باباش غش غش میخندیدن و میگفتن چقدر کارای دخترتون بامزه استسکوتبعد مرتبا میرفت قسمت آشپزخونه تالار و دست پر برمیگشت و موقع سرو شام هم بماند که ماست میز بغلی را یواشکی پاهاش را بلند کرد و برداشت و بعد من رفتم عذر خواهی کردم و یه سری کارهایی که ترسو. تصمیم گرفتم شام نخورده برگردیم چون دیگه خیلی داشت بیش فعال میشدو تمام صورت و لباسش را هم کثیف کرده بود که دیگه با دستمال کاغذی تمیز نمیشد

 

 

پسندها (6)

نظرات (8)

فرناز خاله آرسن جون
19 شهریور 93 13:07
ای جونم ماشالله خاله چقدر بزرگ شدی و کارهای با مزه میکنی مخصوصا کارهای مامانی رو تکرار کردن خیلی با نمکه مثل همیشه هم که خوشگل و نازی عسلک خاله
مامی نسیم ✿◕ ‿ ◕✿
21 شهریور 93 12:16
الهی بگردمت با اون تایت و پیراهن خوشگلت . پس همسری دکتره ای بلا دکتر چی و اگه دوست داشتی اسمشونم بگو
مامان آنا
پاسخ
نه عزیزم پزشک نیست توی نظام پزشکیه
عاطفه مامان مانیاد
23 شهریور 93 1:08
آنا جون هفده ماهگیت مبارک....عزیز شیرین من،مامانی دخترا همینن دیگه تا از دورو برشون با خبر میشن اددا مامانارو در میارن و این خیلی لذت بخشه...خدا برات حفظش کنه ناز گلو انشاالله که مشکل پاشم جددی نیست،به حرفای اطرافیان توجه نکن ،اگه بخوایم با حرف مردم زندگی کنیم که باید کلا همه عمرمونو تعطیل کنیم
مامان آنا
پاسخ
ممنون عزیزم انشااله.کاملا حرفتون درسته
بهار مامی غزل
24 شهریور 93 4:32
انیس جون درباره راه رفتن انا اصلن نگران نباش به حرف دیگرانم توجه نکن فقط همین که تحت نظر یه دکتر خوب باشی کافیه دختر خوشگلمون حسابی بزرگ شده انا جون پیرهن معروف رو چیکار کردی دخترم؟؟
مامان آنا
پاسخ
ممنون عزیزم آره سعی میکنم زیاد حساس نباشم پیرهن معروف رو دیگه نمیشد نگاه کرد
مامان نازار
25 شهریور 93 8:04
سلام مامای آنای ناز دختر جنوبی ما چطوره ای جان به اون لباس خوشگلی که کثیفش کرد منم این روزو بهتون تبریک می گم ... گل دخترمون رو اذیت نکنید دیگه بزارید بچگی بکنه نازه هر چقدم شیطنت کنه به چشم بقیه نمی اد نگران نباشید خدا حفظش کنه ان شالله
مامان آنا
پاسخ
ممنون گلم
مریم
26 شهریور 93 19:11
سلام حالتون خوبه ماشالله دختر گلت بزرگ شده امروز سر زدم ببینم انا جون چطوره مایده منم بزرگ شده شیطون و شلوغ خیلی اذیت میکنن خدا حفظشون کنه روی ماهشو ببوسید انشالله همیشه سلامت باشین و شاد
مامان آنا
پاسخ
سلام مریم جون خوشحالم که از خودتون خبر دادین.پس مائده خانم هم شیطون شدهانگار اقتضای سنشونه .خدا دختر گل شما هم حفظ کنه
♥مامی ملودی جون ♥
29 شهریور 93 15:52
سلام دوست عزيز! خوبي؟!! وبلاگت خيلي قشنگه! مخصوصا عکس هاش! ولي چرا ازش کسب درآمد نميکني؟؟! کافيه توي ((سيستم کسب در آمد پاپ من)) ثبت نام کني. بعد وبلاگت رو در قسمت سايت ها ثبت ميکني تا تاييد بشه. بعد کد رو در قالب وبلاگت قرار ميدي. بعد به ازاي هر بازديدکننده که در وبلاگت کليک کنه 60 الي 150 ريال به حسابت اضافه ميشه. تسويه حساب ها به طور منظم و هفتگي انجام ميشه. کافيه که امتحان کني! مطمئنم خوشتون مياد و راضي خواهي بود! (عزیزم من خودم عضو شدم با کلیلک پول میاد به حساب بنظرم کار جالب و بی ضرریه برای تو هم فرستادم ) لینک ثبت نام http://popman.ir/ref:2042
مامان آنا
پاسخ
ممنون نسیم جون نگاه میکنم ببینم چطوره
مامان آنیل
29 شهریور 93 20:53
ناااااااااازی خیلی خوشگله هزار ماشالله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آنا کوچولو می باشد