پیشرفت های 20 ماهگی
هوای شهر ما چند روزیه سرد شده تا چند روز پیش کولر ها روشن بود و حالا بخاری باید روشن کنیم.خیلی عجیبه که هوا اینجا یک دفعه کاملا تغییر میکنه و ما هم البته عادت کردیم به این روند جالب.ولی خب معمولا این تغییر ناگهانی هوا برای بچه ها یکم مشکل سازه و باعث مریضیشون میشه .آنا هم دیشب تب کرد البته تا حدودی مقصر من بودم که هر وقت وارد حیاط خونه پدری میشم از خود بیخود میشم و شروع میکنم به آب دادن به باغچه و گل و گیاه که در نهایت ختم میشه به آب پاشی کردن و سرتا پا خیس شدن من و دخترک .که دیشب نتیجه اش شد تب کردن انا و گلودرد من و بیخوابی هر دومون تا صبح.
انا از نظر حرف زدن و درک مساعل توی این مدت پیشرفت خوبی داشته و مکعب های هوشش رو دستش میگیره و اسم تک تک میوه ها و حیوانات رو میگه.منظورش رو کاملا بهمون میرسونه و حتی شعر تیش تیش دو ابو (چشم چشم دو ابرو)رو هم بلده البته در همین حد.
وقتی تلفنی با کسی صحبت میکنه اول میگه: الام -تتوری-کوجایی؟(سلام چطوری کجایی) و هر سولی که ازش بپرسن تا حدی که بتونه جواب میده.
طعم ها رو تشخیص میده مثل ترش -تند و تلخ.وقتی کسی بهش میگه آنا سس میخوری میگه نه نه تند .توی ذهنش اینطوری جا افتاده که همه سس ها تند هستن
وقتی عجله داره میگه بدو بدو .مثلا یه روز به من گفت قاشوق بده.منم رفتم قاشق براش بیارم یادم رفت و داشتم صحبت میکردم اومد گفت مامان بدو بدو
موقع بیرون رفتن تا میگیم آنا بریم؟میگه آمادس بلیم(آماده هستم بریم)
به کمربند میگه کلمند
آهنگ-آیینگ
ترشی-توشی
علاقه زیادی به زیتون داره و بهش میگه تویتون
ازش میپرسم چه کلاه خوشکلی داری از کجا خریدی ؟میگه بازال
خلاصه اینکه چیزهایی که ما حتی فکرش رو نمیکردیم که بلد باشه از توی حرف هامون ظبط کرده و حالا تقریبا اسم اکثر چیزها رو میدونه.
فقط یکم سر گفتن بله باهاش مشکل دارم وقتی کسی چیزی ازش میپرسه در جوابش میگه ها .یهو یادش میاد میگه بلی بلی
اکثر مواقع منو به اسم کوچیک صدا میزنه و میگم بگو مامان اسمم رو نگو برای اینکه اذیتم کنه دوباره اسمم رو میگه و غش غش میخنده
پدرش اصرار داره که خانه بازی یا یه جایی که سرگرم بشه ثبت نامش کنم ولی من هنوز از ترس ویروس های این فصل هنوز مطمعن نشدم.خودش هم خیلی به بازی با بچه ها تمایل داره و تا یه بچه ببینه زودی باهاش صمیمی میشه و دوست میشه .البته اینم بگم همیشه هم اینطوری نیست و به محض اینکه احساس کنه طرف مقابلش قصد داره چیزی از دستش بگیره یا محدودش کنه و نزاره بازی کنه سریعا عکس العمل نشون میده و مابقی ماجرا
چند روز پیش جایی دعوت بودم که یه خانم با یه بچه هم سن و سال آنا هم بودن و کنار ما نشستن این کوچولو حساسیت داشت که بچه ای حتی دست بهش بزنه سریعا جیغ میکشید .آنا هم نقطه ضعف این بنده خدا دستش اومده بود و هی عمدا بهش دست میزد که جیغ بکشه و تا اون جیغ میکشید اینم کلی میخندید هر چی در گوشی میگفتم آنا اذیتش نکن عیبه .بازم یواش بهش انگشت میزد و اونم جیغ و انا هم خنده یه ربع همین بساط بود راستش خودم هم خنده ام گرفته بود و کاری هم نمیشد بکنم بالاخره یه بیسکوییت دستش دادم تا کوتاه اومد
پی نوشت:آنا از یکسالگی پستونک رو ترک کرد و انگشتش رو جایگزین کرد .همین مساله باعث شده فرم لب و همینطور انگشتش یکم تغییر کنه.مدت هاست تلاش میکنم که انگشتش رو فراموش کنه ولی موفق نبودم.یه داروی خیلی تلخ که مخصوص همین مشکله گرفتم که شبیه لاک به انگشتش میزنم ولی بازم این تلخی خیلی خیلی زیاد رو تحمل میکنه.چسب زخم زدم که چسب رو میکنه و بازم انگشت میخوره اگه کسی تجربه ای توی این زمینه داشته ممنون میشم راهنمایی کنه.