یه اتفاق خوب
خوشحالم اونقدر که احساسم قابل وصف نیست.دخترم دیگه میتونه لبنیات بخوره و این برای منی که فکر نمیکردم به این زودی ها بتونم شیر یا ماست به دخترک بدم مثل یه معجزه است.آنا از 6 ماهگی مجبور شد بجای شیر خوشمزه و مرد علاقه اش که شیر مادر بود شیر تلخ و بدمزه اچ آ رو بخوره .همین مشکل باعث شد بعد از ترک شیر مادر روز به روز ضعیف تر بشه جوری که هنوز از نظر قد و وزن زیر خط نرماله.دلم خیلی میسوخت وقتی که بخاطر علاقه زیادش به ماست یه نوک قاشق بهش میدادم و بدنش عکس العمل نشون میداد .خیلی بدغذا هست و هر چیزی رو به راحتی نمیخوره و این محدود بودنش توی مصرف مواد غذایی هم کار رو سخت تر کرده بود.دخترک مثل مادرش علاقه خیلی زیادی به لبنیات داشت ولی ازش محروم بود.حالا مدتیه روش دیگه ای رو در پیش گرفتیم و اونم مصرف لبنیات محلی هست.شیر خالص خالص بدون هیچ افزودنی در کمال تعجب بدن آنا بهش عکس العمل نشون نداد .نمیدونم مشکل از لبنیات های پاستوریزه بوده یا مشکل آنا حل شده به هر حال هر چی که هست خدا رو هزاران بار شاکرم که دخترم حالا از این نعمت محروم نیست.حالا خودش شیشه اش رو بهم میده و میگه ایر گاوی و ازم میخواد شیر گاوی رو براش ببرم.البته هنوز توی مصرف بستنی یا میگو و ماهی محدود هست و با احتیاط بهش میدیم .ولی همین تغییر بزرگ واقعا خوشحالمون کرد خدا را شکر میکنم و از تهه دل از خدا میخوام هیچ بچه ای همچین مشکلی براش پیش نیاد و هیچ مادری ذره ای دلنگرانی از بابت فرزندش نداشته باشه
یه عکس از 6 ماهگی روزهای سخت ترک شیر مادر
عکس های آنا معمولا بیرون از خونه و با یه عالمه وعده وعید و رشوه دادن و گاهی همراه با قهر و اخم و در نهایت فرار کردنش گرفته میشن توی خونه به هیچ وجه یکجا بند نمیشه همین که ببینه موقع بازی میخوام یواش ازش عکس بگیرم روشو برمیگردونه و میگه انیسی نه انیسی عکس نه.جالبه جایی باشیم و کسی بخواد ازش عکس بگیره یه فیگورهایی میگیرههههههههه
مو فرفری
یه غروب زیبا کنار دریا
عصبانی بخاطر شرایط موجود
و یه لبخند طبیعی بخاطر دلخوشی مادر