مروری بر خاطرات
دوست داشتم قبل از تولد دو سالگی چند تا عکس از نوزادی آنا بزارم .چقدر عکس ها و خاطرات این دو سال زیاد بودن دلم میخواست فرصت بود و خیلی از عکس ها ر اینجا میذاشتم چون با تک تکشون خاطره دارم ولی حیف که فرصت نمیشه و مجبورم فقط یه تعداد کمی به عنوان یادگاری اینجا بزارم.البته تقریبا تعداد زیادی از عکس ها توی وبلاگ هستن و از این بابت خیالم راحته
اولین عکس آنا .فیلم سونوگرافی رو من بارها و بارها نگاه میکردم و ثانیه ثانیه استاپش میکردم شاید بتونم چهره آنا رو واضح تر ببینم و این عکس رو از بین فیلم کات کرده بودم و روزی صد بار نگاهش میکردم و توی ذهنم چهره اش رو تصور میکردم چهره ای که هر روز توی ذهنم یه جور ترسیمش میکردم و در نهایت آنا شبیه هیچ کدوم نبود
اولین شب حضور آنا توی خونه که اینجا 11روزش بود چون 10 روز از زمانی که به دنیا اومد بیمارستان بخاطر افت قند و بعد هم زردی بستری بود
هنرنمایی های مادر
چهار ماهگی
لبخند قشنگت وقتی اولین لباس زمستونه رو تنت کردیم
6 ماهگی دختر گندمی من که رنگ پوستش بعد ازتولد هیچ شباهتی به پدر و مادرش نداشت یادش بخیر چقدر غصه میخوردم از این بابت که چرا سفید نیست و بقیه میگفتن بخاطر ویارت بوده چون من عاشق ترشیجات بودم واصلا با یه ولع عجیبی چیزهای ترش میخوردم نمیدونم واقعا شاید علتش این بوده به هر حال دخترم سبزه بانمکه
نه ماهگی
اولین قدم ها 15 ماهگی
تلاش زیادش برای صحبت کردن و فهموندن حرف هاش به بقیه جالب بود.آنا خیلی دیر راه افتاد ولی از نظرحرف زدن خیلی زود به حرف افتاد
.
.
.
.
.
.
این عکس ها گوشه ای از از روزهای شیرین مادر شدن است روزهایی که گاهی پر است از دلهره و اضطراب.روزهایی که کودکم قد میکشد و من هم کنار او پخته تر میشوم .حالا چشم برهم زدنی 26 را هم میگذرانم .هنوز باور ندارم 26 ساله شدم چقدر این دوسال که تو کنارم هستی زود گذشت .تو کنارم باش حتی اگر تمام سال های عمرم زود بگذرد