آناآنا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

آنا کوچولو

تغییرات 14 ماهگی

1393/2/16 17:58
نویسنده : مامان آنا
1,103 بازدید
اشتراک گذاری

تقریبا 10 روزی میشه که وارد چهاردهمین ماه زندگیت شدی و روز به روز داری خانم تر میشی.از کنارت بودن و روزها را با تو پشت سر گذاشتن لذت میبرم اما مدتیه روزهام فقط تکرار و تکرار شده.دلم مسافرت میخواد اونم جایی که خیلی وقته آرزوش را دارم ولی قسمت نمیشه و پدرت این روزها مشغله کاریش خیلی زیاد شده.تو هم که ماشااله یه امپراتوری برای خودت دست و پا کردی و یه جا میشینی و میگی آب آب آب همینطور ادامه میدی و لحنت هم کاملا طلبکارانه هست منم مثل این خدمتگزارها مدام دستورات شمارا اجرا میکنم غمناکدستوراتی که 90 درصدشون سر کاریه.مثلا میگی اااییییییییییییین و با انگشتت اشاره میکنی به یه چیزی منم بهت میدم بعد سرت را تکون میدی میگی این باز اونو بهت میدم باز اشاره میکنی میگی این کچل.کلمه نه را هم خیلی بامزه میگی و بعضی سوال ها را با نه جواب میدی.هر کلمه ای را ازت میخوایم که بهمون بگی اگه بلد باشی فوری میگی اگه هم بلد نباشی تمام سعی خودت را میکنی که بگی.مثلا بهت گفتم بگو کاکائو گفتی کاکو.تو خونه حرکت میکنی و میگی بابا بابا اگه جوابت نده میگی بابایی دلخورچون میدونی تا میگی بابایی فوری جواب میگیری.خیلی مهربون شدی همش عروسک هات را بغل میکنی و بوسشون میکنی و نازشون میکنی و یهو میای بوسمون میکنی و میریبوس

همچنان راه نمیری  و خیلی دوست دارم زودتر ره بیوفتی که بتونم راحت ببرمت پارک.آخه اون روز بردیمت اینقدر گریه کردی که ولت کنیم که خودت بازی کنی ما هم گذاشتیمت زمین چهار دست و پا میرفتی و همه با تعجب به ما پدر و مادر بیخیال نگاه میکردن که چطوری بچه را گذاشتیم اینطوری برهسوت البته کف پارکه ااز این فوم ها بود ولی خب دستت و لباست پر از خاک شد.چند روز پیش هم دوستم یه چیزی گرفته بود رفتم ازش بگیرم که تصمیم گرفتیم بریم بالا چون خیلی دوست داشت بریم پیشش.خلاصه رفتیم خونشون و مگه گذاشتی یکم با هم حرف بزنیم!کل خونشون را به هم ریختی و موقع برگشت یه نگاه به خونشون انداختم دیدم همه چیز وسط خونه ریخته 1 ساعت اونجا بودیم گمونم 1روز سرگرم مرتب کردن خونه بود.البته تصمیم گرفتم از این به بعد که پیش دوستام میرم با عرض معذرت تو را همراهم نبرم چون نمیذاری آدم یکم صحبت کنه.

این گل هم از باغچه چیدم  و زدم به موهای فرفری آنابغل

راستی یادم اومد اینو بگم که فوق العاده بد غذا هستی یعنی اصلا غذا نمیخوری خیلی چیزها هم بخاطر حساسیتت نمیتونی بخوری چون از وقتی دنیا اومدی حساسیت به پروتئین گاوی داشتی و اینم مزید بر علت شده که اگه یه چیز هم دلت بخواد بخوری نتونی مثل ماست که شدیدا دوست داری ولی نمیتونی بخوری.یه چند روزیه متوجه شدم که انجیر خشک دوست داری و تا بهت میدم از خوشحالی کامل میذاریش تو دهنت ولی متاسفانه انگار به اونم حساسیت داریغمگین و دکترت میگفت تا 1 سالگی بهتر میشه اما بدتر شدی و اشتهات هم کاملا از بین رفته غذا را توی بشقاب جلو خودت میذارم شاید بخوری هی از غذات تو دهن ما میذاری و ذوق میکنی و خودت لب نمیزنیدلخور .تو این عکس هم یه انجیر را کامل گذاشتی دهنت قیافه ات اینجوری شده

پسندها (7)

نظرات (16)

مائده( ني ني بوس)
17 اردیبهشت 93 16:57
ماشالا به اين دخمل ناز و دوست داشتني.خصوصي
الهه مامان مبین
17 اردیبهشت 93 22:40
ای جونم . عکساش چقدر خوشگلند . خصوصا آخری . بوس برای آنا جونم و مامان عزیزش
مامان آنا
پاسخ
ممنون عزیزم
♥مامی ملودی جون ♥
18 اردیبهشت 93 14:21
خوشمزه خاله بزرگ شدیا ماشا الله . حالا بزار راه بره بعداً میگه قوربون وقتایی که راه نمیرفت . کدوم پارک بردیش ؟آخه فوماشون افتضاحه چطور دلت اومد بچه رو بزاری زمین مامانش
مامان آنا
پاسخ
ممنون نسیم جون.حقیقتش یه پارکیه آخر کوچه مامانم اینا میبرمش اونجا فقط هم سرسره داره.آخه گریه و جیغ راه انداخت که بذاریمش پایین ما هم گذاشتیمش به ما میگن پدر ومادر بیخیال راستی یه خانه بازی هست میگن فرودگاهه آدرسش را میدونی؟
مامی نسیم (✿◠‿◠)
20 اردیبهشت 93 14:18
عزیزم اون فرودگاهی و نمیدونم اما من ملودی و چون بهمنی هستیم میبرم خانه بازی رنگین کمان که خیلی هم راضی هستم . تو عاشوری خانه بازی نیمانی هست که من ملودی و بردم چند بار ولی افتضاح بود واقعا ً
مامان آنا
پاسخ
آره شنیدم میگن رنگین کمان خوبه ولی بهمنی یکم برام مشکله چون راهش دوره.ممنون از راهنماییت
مــن و آوا قــلــمــبــه
21 اردیبهشت 93 4:59
14ماهگيت مبارك عروسك
مامان آنا
پاسخ
مرسی
مــن و آوا قــلــمــبــه
21 اردیبهشت 93 5:02
اي جونم تمام عكساش خوردني شدن خواهر .... الاهي فداتش بشم كه حسابي به ماماني دستور ميده از حالا
مامان آنا
پاسخ
ممنون عزیزم خدا نکنه
مینا مامان روشا
22 اردیبهشت 93 10:34
اتفاقا بچه رو بعضی وقتها باید به حال خودش رها کرد... بوس واسه انا جوووووووووون
مامان آنا
پاسخ
آره منم همین نظر را دارم
samira
22 اردیبهشت 93 12:29
آنا جوتم چهارده ماهگیت مبارک
مامان آنا
پاسخ
ممنون
الهه مامان مبین
22 اردیبهشت 93 18:12
ولادت حضرت علی (ع) و فرارسیدن روز پدر رو به شما دوست عزیزم تبریک میگم . همراه با بهترین آرزوهای قلبم
مامان آنا
پاسخ
ممنون عزیزم منم بهترین ها را برای شما آرزو میکنم
کتابهای گویا
24 اردیبهشت 93 11:00
نشر فناوران روز - تولید کننده کتاب گویا معرفی محصولات نشر فناوران روز شاملمعروف ترین و پر فروش ترین کتابهای روز دنیا بصورت کتاب گویا (کتاب شنیداری)
مامان آروین
24 اردیبهشت 93 19:26
نقش پدر در دلهاست و دیگری جای او را نمی گیرد، آن كه دلها به عشق او زنده است، در دل عاشقان نمی میرد. روز پدر را با سبدی از گلهای یاس و نرگس تبریك می گم.
نیکــو
27 اردیبهشت 93 22:08
ای جونم چقدر نازی عزیزم
مامان آنا
پاسخ
ممنون گلم وبلاگتون را دیدم پسر شما هم خیلی خیلی ناز و بانمکه
فرناز خاله آرسن جون
31 اردیبهشت 93 15:38
تو خودت گلی گلتر شدی با اون گل خوشگل ماشاله روز به روز بزرگتر میشی و کلی چیزای جدید یاد میگیری آفرین ایشالله زود حساسیت بره و خوب بشی و اشتهات برگرده و دل مامان ریش ریش نشه
مامان آنا
پاسخ
مرسی فرناز جونم
عسل
10 خرداد 93 12:25
سلام واقعا خسته نباشيد تبريك ميگم به دل خجستتون ، خداوكيل چند ساعت در روز وقت آزاد داريد .
مامان آنا
پاسخ
وقتم از وقت آزادی که شما برای کامنت های پربارگذاشتن اختصاص میدین خیلی کمتره
عسل
11 خرداد 93 10:38
اتفاقا با جوابي كه دادين مشخصه كه چقدر وقتتون كمممممممه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عسل
11 خرداد 93 10:41
البته من خودم مادر هستم ولي به هيچ عنوان وقت ندارم كه اين كارو بكنم
مامان آنا
پاسخ
من نمیدونم منظور شما کدوم کاره ولی در کل بستگی داره که چقدر برنامه ریزی داشته باشین و اولویت بندیتون چطوری باشه. ضمن همه مادرها شبیه هم نیستن
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آنا کوچولو می باشد